داستان صوتی یک هلو، هزار هلو نوشته صمد بهرنگی همراه با موزیک دلنشین مناسب برای کودکان و بزرگسالان خلاصه داستان: بغل ده فقیر و بی آبی باغ بسیار بزرگی بود، آبادِ آباد. پر از انواع درختان میوه و آب فراوان. باغ چنان بزرگ و پردرخت بود که اگر از این سرش حتی با دوربین نگاه میکردی آن سرش را نمیتوانستی ببینی. چند سال پیش ارباب ده زمینها را تکه تکه کرده بود و فروخته بود به روستاییان اما باغ را برای خودش نگاه داشته بود. البته زمینهای روستاییان هموار و پردرخت نبود. آب هم نداشت. اصلاً ده یک هموار ...